لقمان زانو زد به ادب در خونه عباس
رقیه دیده
آسمون رو روشونه ی عباس
این زلزله است
یانعره ی یلی
عباسه یا مرتضی علی
رودر روش کسی بشه آورد
عزرائیل نامه ی عجلی
تو جوشن نمی خواهی
سپر یعنی چشمات
چه زحمت به دستات
یلی حضرت غضنفر
تو جوشن نمی خواهی
عدو در فراره
یه نَعرَت چه داره
جگر می درد به لشگر
صفین بر هم ریخت
ز صدای یه نعریه عباس
مالک ترسیده
ز یه جذبه ی چشمایه عباس
قاسم پرور
حضرت قمری
استاده
رزم تک نفری
شاگرد
پهلونه جمل
الگوی علیه اکبری
تو لشگر نمی خواهی
که حتی ز نامت
بترسد عدویت
کاره دشمنت فراره
تو لشگر نمی خواهی
علی اکبر هست
ره دشمنو بست
شاگردت چه با وقاره